پاسخ این سؤال در شرایط برابر این است: هرچه بیشتر بهتر. هرچه محتوای شبکه های اجتماعی شما بیشتر دیده و شنیده شود، احتمال تبدیل بازدیدکننده به مشتری نیز بیشتر خواهد بود. بر اساس پژوهشی که در سال ۲۰۱۲ از سوی یک مؤسسه ی فعال در زمینه ی هوش کسب و کار به نام Market Force انجام شد، وقتی پای تصمیم به خرید به میان می آید، ۷۸ درصد مصرف کنندگان تحت تأثیر پست های فروشندگان خرد قرار دارند.
متخصصین توصیه کرده اند حفظ حضور در شبکه های اجتماعی نه تنها لازم است بلکه باید چند پلتفرم را در بر بگیرد. یک یا دو سال پیش یکی از وبلاگ های فعال در این زمینه اعلام کرد «بزرگ ترین اشتباهی که اغلب کسب و کار ها در قبال شبکه های اجتماعی مرتکب می شوند این است که تنها از یک پلتفرم استفاده می کنند. این پلتفرم در اغلب موارد یا فیسبوک است یا توییتر. اما حقیقت این است که یک پلتفرم برای این کار کافی نیست».
پیلار وارگاس، کارآفرین و خالق یک برند جواهر، ضمن تأیید این موضوع می گوید: «هرچه بُرد بیشتری داشته باشید بهتر است». وارگاس که دنبال کنندگانش رویاینستاگرام از ۴۵۰ هزار نفر نیز گذشته، کسب و کار خود را به صورت انحصاری روی شبکه های اجتماعی بنا کرده است. او به کارآفرینان توصیه می کند هر چقدر که می توانند روی شبکه های اجتماعی شان کار کنند.
البته متخصصین به این موضوع نیز اشاره می کنند که محتوای شما نباید از یک پلتفرم به پلتفرم های دیگر «کپی پیست» شود، بلکه باید آن را با در نظر گرفتن مقتضیات و ویژگی های هر پلتفرم «بهسازی» کرد.
کامی برد، متخصص شبکه های اجتماعی در این خصوص می گوید: «هر شبکه ای ارتباط خاص خودش را دارد: فیسبوک استتوس، پست های دیواری و تصاویر را دارد، در حالی که فرمت پست های کوتاه، سریع، و خبری توییتر حال و هوای خاص خود را دارد و قرار است در مختصر و مفید ترین شکل ممکن نکته ی مهمی را به مخاطب برساند. لینکدین نیز متقضیات حرفه ای و کسب و کاری خود را می طلبد».
او می افزاید: «درک تفاوت های این سه به شما کمک می کند محتوایی به اشتراک بگذارید که به دست مخاطب خاص خود برسد و پتانسیل بازاریابی شبکه های اجتماعی شما را محقق کند».
تولید محتوا با در نظر گرفتن ویژگی ها و مقتضیات هر پلتفرم امری منطقی است. هرچه محتوای شبکه های اجتماعی شرکت ها با نیاز ها و اولویت های کاربران همسویی بیشتری داشته باشد، مشارکت مخاطب با آن کسب و کار بیشتر خواهد بود. از سوی دیگر بهینه سازی و دستکاری محتوا برای سازگار کردن آن با پلتفرم های مختلف اجتماعی نیز می تواند زمانبر و هزینه بر باشد.
محتوای مورد بحث چه ویدیو باشد، و چه عکس یا شکل دیگری از محتوا، اهمیتی که شبکه های اجتماعی برای کسب و کار ها دارند به ارزشی بستگی دارد که مخاطب برای آن محتوا در نظر می گیرد. در واقع محتوا در این میان حکم پول نقد این معامله را دارد.
بنابراین شاید بهتر باشد کسب و کار هایی که منابع شان محدود است روی یک یا دو پلتفرم اجتماعی تمرکز کنند تا بتوانند بدون ایجاد مزاحمت برای فعالیت های اصلی شان، محتوای با ارزشی در اختیار مخاطب قرار دهند.
با این اوصاف تنها چیزی که ممکن است باعث شود ظرفیت شبکه های اجتماعی خود را محدود کنید محدودیت منابع است. از همین رو، صاحبان کسب و کار باید پلتفرم هایی که بیشترین بازگشت سرمایه گذاری را برایشان رقم می زنند مشخص کنند. این پلتفرم ها همان هایی هستند که از سوی بازار هدف شان بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.
مثلاً برای شرکتی که روی خدمت رسانی به کسب و کار های دیگر متمرکز است شاید لینکدین انتخاب مناسب تری باشد. شرکتی که محصولات غذایی تولید می کند شاید پینترست را برای فعالیت خود انتخاب کند و یک آکادمی فوتبال جوانان شاید شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری ویدیو مثل یوتیوب را برای فعالیت مناسب تر بداند.
حضور داشتن روی پلتفرم های اجتماعی متعدد شاید مطلوب باشد، اما محدودیت منابع شرکت نیز باید در تعیین استراتژی به کار گرفته شده در قبال شبکه های اجتماعی در نظر گرفته شود. شرکت ها باید مطمئن شوند استراتژی شبکه های اجتماعی شان فارغ از تعداد پلتفرم ها، مشارکتی معنادار از سوی مخاطب در بر خواهد داشت. این امر نیز محقق نخواهد شد مگر با ارائه ی محتوای ارزشمندی که به زندگی کاربران چیز مفیدی بیافزاید.
به عنوان جمع بندی باید گفت، «هرچه بیشتر، بهتر» رویکرد مطلوبی است، اما هیچگاه نباید به قیمت قربانی شدن کسب و کار و خدشه به برند آن تمام شود.