علیرغم عدم توازن واضحی که در دنیای واقعی میان تعداد رهبران زن و مرد دنیای کسب و کار دیده می شود، یافته های تازه ی دانشکده ی مدیریت دانشگاه بوفالو نشان می دهند در محیط های کاری جمعی، از جمله محیط هایی که تعداد زنان در آنها از مردان کمتر است، زنان به صورت طبیعی با احتمال بیشتری به جایگاه رهبری می رسند.
این یافته ها با واقعیات دنیای کسب و کار تضاد دارند چرا که حتی در کشور های توسعه یافته، مدتهاست مسئله ی عدم توازن جنسیتی در میان رهبران کسب و کار ها دیده می شود و جو غالب محیط های کاری مردانه است. برای مثال شاید جالب باشد بدانید در آمریکا تنها ۳ درصد کل مدیران عامل را زنان تشکیل می دهند. سهم زنان این کشور در میان ۱۰۰۰ مدیرعامل برتر آن نیز ۵.۱ درصد، و در میان ۵۰۰ مدیرعامل برتر، تنها ۴ درصد ذکر شده است.
نظرسنجی تازه ی یک مؤسسه ی دیگر نیز نشان داده است ۹ نفر از هر ۱۰ نفر آمریکاییِ مشارکت کننده در نظرسنجی فکر می کنند زنان در میان رهبران دنیای کسب و کار سهم بیشتری دارند. تحقیقات دانشکده ی کسب و کار دانشگاه ایالتی آریزونا هم حاکی از آن است احتمال آنکه زنان مذکور قربانی تصمیمات سهامداران شوند بیشتر است. این یعنی تصور غالب تا کنون مانع از رسیدن زنان بیشتری به این جایگاه شده؛ تصوری که به عقیده ی محققین در حال تغییر است.
محقق ارشد تیم تحقیقاتی دانشگاه بوفالو در این خصوص گفته است: «ما معمولاً مردان را برای بر عهده گرفتن نقش رهبری محق تر می دانیم. چیزی که در این پژوهش برای ما جالب بود این است که متوجه شدیم این روند در حال تغییر است».
روند مطالعه روی ۱۰۰۰ مشارکت کننده در این پژوهش
محققان پژوهش مذکور حدود ۱۰۰۰ شرکت کننده ی آن را به گروه های کوچک تقسیم کردند و وظایف مشخصی به هر گروه سپردند. سپس از آنها پرسیدند چه کسی به صورت طبیعی نقش رهبری گروه را پیدا کرده است. پژوهش مذکور با مشارکت کنندگانی با سنین مختلف برای دوره های کوتاه مدت و بلند مدت نیز تکرار شده است.
پژوهش های محققین نشان داد در گروه هایی که تعامل بیشتری در بین اعضایشان جریان داشته و به قول سرپرست تحقیق، «برونگرا» تر بوده اند، احتمال قرارگیری زنان در جایگاه رهبری بیشتر بوده است. در کمال تعجب، گروه های دیگری که این احتمال در آنها بیشتر بوده نیز گروه هایی بوده اند که تعداد مردان در آنها بر تعداد زنان چیرگی داشته است.
سرپرست تیم تحقیقاتی در این خصوص می گوید: «وقتی تعداد برونگرا ها در گروهی زیاد باشد، تعامل بیشتری میانشان در می گیرد و بیشتر با یکدیگر گفتگو می کنند. به این ترتیب نقاط قوت و نقاط ضعف یکدیگر را بهتر می شناسند و رهبر گروه فارغ از نگاه جنسیتی، بر اساس شایستگی افراد انتخاب می شود».
شناخت؛ کلید غلبه بر نگاه جنسیتی به توانایی رهبری
به گفته ی محقق ارشد این تیم تحقیقاتی، همین شناخت بیشتر، کلید غلبه بر عدم توازن موجود میان مردان و زنان در جایگاه رهبری است. او در این باره می گوید: «شناخت باعث می شود غلبه ی احساس مردانه بر محیط کار کاهش یابد و توازن بهتری در آن برقرار شود. این امر برای رسیدن به جایگاه هدایت اعضای تیم، به همه شانس برابر می دهد».
او اضافه می کند هنگام ارائه ی مشاوره به شرکت ها، آنها را تشویق می کند در وهله ی اول به جای صحبت های طول و دراز پیرامون استراتژی، سعی کنند به شناختن یکدیگر وقت بیشتری اختصاص دهند.
سرپرست تیم تحقیقاتی در ادامه ی سخنان خود توضیح می دهد که علیرغم قرن ها نابرابری جنسیتی در فضای کسب و کار، کم کم اوضاع به نفع رهبری زنان در حال تغییر است. علت این امر نیز آن است که امروز اگر از مردم بپرسید دوست دارند برای چه نوع رهبری کار کنند معمولاً ویژگی هایی را بر می شمرند که به ویژگی های عمومی زنان شباهت بیشتری دارد. وی می گوید:
«من دوست دارم برای فردی کار کنم که اخلاق گرا تر باشد، دوست دارم برای کسی کار کنم که واقعاً به من اهمیت بدهد، من را درک کند، به من آموزش دهد، من را در اولویت قرار دهد و همه ی این کار ها را از صمیم قلب انجام دهد. ما امروز در جواب سؤال مذکور، بیشتر این پاسخ ها را می شنویم. وقتی تصوری که از یک رهبر داریم تغییر کند، تصورمان از اینکه چه کسی می تواند این نقش را عهده دار شود نیز تغییر می کند. بنابراین در حوزه ی رهبری، آینده ی روشنی در انتظار زنان خواهد بود».
به بیان دیگر، در صورتی که همه در زمینی یکسان بازی کنند یکی از استراتژی های اصلی برای غلبه بر نابرابری جنسیتی در حوزه ی رهبری کسب و کار می تواند به سادگیِ تعامل و گفتگوی بیشتر میان اعضای تیم باشد.